زنان در کنار نقشآفرینی خود در کانون خانواده بهعنوان همسر و مادر و بهجز زایش و تربیت فرزندان خود، در نگاهی کلانتر در تربیت و ارتقا و اعتلای جامعه نقشی تعیین کننده دارند. مگر نه اینکه جامعه از مجموع انسانها تشکیل شده و هر انسانی در کانون خانواده متولد شده و تربیت یافته است؟
این انسانها وقتی در کنار یکدیگر قرار میگیرند، جامعه را میسازند. پس اخلاق و تربیت خانوادگی افراد به اخلاق و تربیت اجتماعی تسری مییابد و جامعهای میتواند در مسیر اعتلا قراربگیرد و به جایگاههای متعالی برسد که از اعضایی فرهیخته و تربیت یافته در خانوادههای سلامت و در دامان مادرانی پاک تشکیل شده باشد. هر چند مرد و زن در کنار یکدیگر وظیفه تربیت در خانواده را بهعهده دارند اما بیهیچ شک و شبههای نقش مادران در این بین جدیتر و پررنگتر است و زنان بهواسطه لطافت روح و ویژگیهای مادرانهای که دارند، بهتر از مردان میتوانند با فرزندان خود ارتباط گرفته و تاثیری عمیق بر شکلگیری شخصیت فرزندان خود داشته باشند. براین اساس میبینیم نقش مادرانه زنان فقط به کانون خانواده منتهی نمیشود و سعادت و شقاوت یک جامعه به ویژگیهای زنان آن جامعه بستگی دارد. پس همانگونه که زنان با عنایت به نقش محوری مادری در تربیت و ارتقای کلی جامعه نقشی تعیین کننده دارند، جامعه هم برای ارتقای سطح دانش و سواد زنان و فراهم کردن زمینههای مشارکت اجتماعی آنان مسئول است تا در نهایت زنانی آگاهتر و فرهیخته تربیت شوند و بتوانند نسلی آگاه، مسئول و متعهد را تربیت کنند و از این رهگذر در کلان جامعه با افرادی مؤثر، دلسوز و کارا مواجه باشیم که کشور را در مسیر رشد و تعالی قرار میدهند. در مقابل با تضعیف جایگاه مادری در جامعه، جایگاه تربیت هم ضعیف میشود. وقتی جایگاه مادر رو به افول بگذارد ما با انسانهایی مواجهیم که از آغوش امن و مؤلفههای انسانی و آگاهی نسبت به شخصیت خودشان برخوردار نیستند و این مسأله در کلان، جامعهای سست و رو به افول را موجب خواهد شد.
منبع: ضمیمه چاردیواری روزنامه جامجم